کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین     قالب شعر : غزل    

بیا یکـدم تمـاشا کن ببـین حال پـریشانم            بود ذکر لـبم هر دم بـیا بابا رضـا جانم

بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار            که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم


زسوز زهر می‌غلتم ازاین پهلو به آن پهلو            به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم

بخود پـیچـیده‌ام اما تنم را برنگـرداندند            دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم

زنـان شـام دور عـمۀ ما هـلهـله کـردند            به یاد عمّه‌ام در کوچه و بازار گـریانم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

کنیزان کف زدند و من به یاد شام افتادم            دراین حجره به غیر از روضۀ عمه نمی‌خوانم

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آتـش گــرفــتـه خـانـۀ دل، آه مــادر            می‌سوزم از زهـر هـلاهـل، آه مادر

عمر مرا چون تو به برگ گل نوشتند            با دسـت خـونـیـن مـقـاتـل، آه مـادر


دلهای سنگ دشمنان هم سوخت بر من            من دشـمنی دارم به منـزل، آه مادر

بازا که سر بگذارد این دریای غربت            با گـریه بر دامـان سـاحـل، آه مـادر

لب تشنه هستم، قـتـلگاهم کـربلا شد            قـاتـل نـشـسـتـه در مـقـابـل، آه مادر

مشکل ندارد، تشنه مردن، لیک عطشان            در زیر خنجر هست مشکل آه مادر

مادر رضایت را خبر کن تا بـبـیـند            آتش فـتـاد او را به حـاصـل آه مادر

: امتیاز

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من که آمد به لب از زهر هلاهل جانم            نـهـمـیـن نـور خـدا و پـسـر سـلـطـانـم

این خودش درد بزرگیست برایم که شده            یـار هـمـخـانـۀ من قـاتـل و زنـدان‌بـانم


دست و پـا می‌زنم و مـادر من می‌بـیند            نـالۀ « یا ولـدی » شـعـله زده بـر جـانم

رمقی نیست که حتی به هـوای نظری            صورتم را به سـوی فـاطمه برگـردانم

تشنه لب در وسط حُجره به جدّم گـفتم            کاهـش جان تو من دارم و من می‌دانم

که چه کرده ست غریبانه عطش با جگرت            سوخت مـثـل تو سـراپـا هـمۀ بـنـیـانـم

جرمم اینست جگر گوشۀ زهـرا هستم            شد در این حال، جوانمرگ شدن تاوانم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دور تو هـلهـله کردند، همه رقـصیدند            من هم آتـش زده از هـلهـلـۀ شـیـطـانم

وقت تشـیـیع تن خـسـتۀ من تا سـر بام            کرد اصابت به لب پـله، لب و دنـدانـم

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هم جـوادی و هم جـوان هستی            پـیـر جـمـع پـیـمـبـران هـسـتی

هـم شـکـوه زمـیـن خـاکـی مـا            هم سـتـون‌های آسـمـان هـستی


اَشـهَـدُ و أَنَّ صـاحـب کــرمـی            اَشـهَـدُ و أَنَّ مـهـربـان هـسـتـی

خـالـق جــمــلــۀ پُــر از جــود            بـیـشـتـر پـیـش ما بـمان هستی

پـدرت شـهـره بـر رئـوفی شـد            شک ندارم تو هم هـمان هستی

خون زهرا به رگ رگت جاری‌ست            دائـمـاً فـکـر دیـگـران هـسـتـی

تـشـنـه هـستی ولی یـقـین دارم            شاکی از دست خیزران هستی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ زیرا لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

پـیـکـرت روی بــام بــود امــا            هر چه باشد شما جـوان هستی

مـن فــدای پَـــر کــبــوتــرهــا            که ز خـورشید در امان هستی

بــام خـانـه کـجــا و آن گـودال            دور از چـشـم سـاربـان هـستی

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

می‌شـناسند تو‌ را اهـلِ ولا اِبنِرئـوف            می‌رسد از درِ این خانه عطا ابن رئوف

بابِ حاجاتِ خلایق شدنت شُهـره شده            پس دخیل اند همه شاه و گدا ابن رئوف


تو«جوادی» و کرم از کرمت بُهت زده            وَ تَـصّدق بـده در راهِ خـدا ابن رئوف

قسم ت می‌دهم امشب به غریب الغربا            نظری! نائبِ بر حقِّ رضا ابن رئوف

نهمین آینه‌ای!پاک و زلالی چون رود            پاک کن، پُر شدم از جرم و خطا ابن رئوف

کوهی از درد شدم منتـظرِ یک نگهـم            با نگـاهی بـده دارو و دوا ابن رئـوف

اسمِ زیبایِ تو مضمونِ غزلها شده است            می‌نـویـسـند تـمـامِ شـعـرا ابـن رئـوف

صـله‌ای آخـرِ مـدّاحیِ من لـطـف نـمـا            اهلِ این روضه رسان کرببلا ابن رئوف

نعـمتِ اشک بـده تا بـشـوم پُـر روزی            بده بر حال دلم شور و نوا ابن رئوف

: امتیاز

شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بردار از خاکِ کـفِ حُجـره سَرَت را            از بی‌کسی کـمتر صدا کُن مادرت را

آهِ جـگــر سـوزَت امـانـت را بُـریــده            آتش زدی با سرفه‌ات دور و بَـرَت را


حــتــی تــوانِ ایـسـتــادن هـم نــداری            قـوّت نـداری وا کُـنی بـال و پَرَت را

پیداست از حالِ وَخیمت زَهر بدجـور            آتـش زده بــاغِ گُــلِ نــیــلــوفَــرَت را

داری به خود می‌پیچی اما حیف اینجا            چـشـمی نمی‌بارَد دلِ غَـم پـروَرَت را

بایـد که تـنهـا در غـریـبـی بـگـذرانی            در خـانـۀ خود لحـظـه‌های آخـرَت را

بی‌حرمتی شد به مقامت باز هم شُکر            خنجـر نزد بوسه ضریحِ حنجَـرَت را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ للازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اینجا جوابِ ناله‌هـایت نیـش‌خـند است            اصلاً نـمی‌فـهـمـند چـشـمـانِ تَـرَت را

با هـلهـله با پـایـکـوبی خـنـده کـردنـد            سـوزِ صـدای خـسـتۀ بی‌جـوهَـرَت را

در پیشِ رویت آب را رویِ زمین ریخت            می‌بـیـنـی آقـا دشـمـنـیِ هـمسَرَت را؟

مـی‌دانـم امـا شــرم دارم کـه بـگـویـم            بُـردنـد پـشـتِ بـامِ خـانـه پـیـکـرَتَ را

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

همسری نامهربان، بال و پرم را زخم‌ کرد            طعنه‌هایِ بی‌حسابش، شهپرم را زخم‌ کرد

العطش گفتم که یک جرعه رسد آبِ حیات            این تقـلّاها، تمامِ پـیـکـرم را زخـم‌ کرد


حال و روزم‌ را نظاره کرد زهرایِ بتول            دیدنِ من، قلبِ زهرا مادرم را زخم‌ کرد

رویـتِ مـاهِ کـبـودی کـه مـلاقـات آمـده            عاقبت هم پلک و هم چشمِ ترم را زخم‌ کرد

چون عمویم مجتبی خیلی غریبم شیعیان            خاطـراتِ بیـنوایی، دفـترم را زخم‌ کرد

با لبِ تشنه چنان جدّم حسین جان می‌دهم            تشنگی بدجور کلِّ حنجرم را زخم‌ کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

می‌برند این جسمِ زارم‌ را به سویِ پشت بام            پلّه‌هایِ تیزِ این خانه، سرم را زخم‌ کرد

زبانحال امام رضا علیه‌السلام در شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : پیمان طالبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زهر آبت کرده آن قـدری که پیدا نیستی            نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی

نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن            ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی


درد پهلوهای تو ارثی‌ست، بر آن صبر کن            میوه قـلـبم! مگـر فـرزند زهـرا نیـستی؟

وقت مـرگـم آمدی، من نیـز امروز آمدم            با رضا باشی تـمام عـمر تـنهـا نیـسـتی!

با وجود اینکه داری می‌کشی پا بر زمین            باز هـم شکـرخـدا که اربـاً اربـا نیـسـتی

رأس اکبر رفت روی نیـزه‌ها در کـربلا            من ندارم طاقـتـش را، شکر آنجا نیستی

اشک می‌ریزی سبیکه! آه حـق داری ولی            خوش به حال تو که جای اُمّ لیلا نیستی!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد زیرا اولا امام جواد پدر امام هادی است ثانیا اینگونه حرف زدن در شأن امام نیست

وقت مرگت درک حال من برایت مشکل است            آه تقـصیر خـودت هم نیست، بابا نیستی!

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی همچون خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان و به پشت بام بردن بدن امام و .... در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

 

پیکرت بر پشت بام خانه خواهد رفت لیک            چاک چاک و بی کفن بر خاک صحرا نیستی

صبر کردی بر مصائب، مثل اکبر روی نی            شاهـد سـیـلی به روی عـمّـه اما نیـسـتی

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف            بی‌وفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف

کلِّ عالم خون بگرید در عزای تو کم است            ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف


ارباً إرباً شد دلت از فـتنه و نامردی‌اش            زهرِ کاری یک طرف، جور و جفا از یک طرف

خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کرده‌اند            داغِ مادر یک طرف، کرببلا از یک طرف

تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان            بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف

کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت            بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف

روزیِ ماه محـرم از شما خواهم گرفت            رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف

از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم            راهی‌ام کن اربعین کرببلا از یک طرف

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ارباً إرباً شد دلت از فـتنه و نامردی‌اش            زهرِ کاری یک طرف، رقاصه‌ها از یک طرف

تشنه‌ای و طالبِ آبی واین‌ها یک طرف            بر زمین می‌ریزد آب آن بی‌حیا از یک طرف

می‌کِشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت            می‌خورد بر کنج پله، بی‌هوا از یک طرف

پیرمـردان آمدند و بهـرِ قـربت می‌زدند            با لگد از یک طرف، چوبِ عصا از یک طرف

مدح و شهادت امام جواد علیه السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای وجودت جود را معـنا جواد            ای مـریـد لطف تو دسـت مراد
نـورِ مـهـرت دائـمـا در ازدیـاد            خـانـه‌ات شد قـبـلهٔ خـیرُ الـعـباد


هرچه خوبی هست بِه از آن کنی
سائـلـت را سیر نه اعـیان کـنی

نیست چون تو بنده و بنـده‌نـواز            سایه‌ات خورشید نه خورشید ساز
سـفـره‌دارِ عـالـمی، عـالـم نیـاز            سیزده معصوم هستی در طراز

بر سریرِ عشق فـرمان می‌دهی
داده حق دندان تو هم نان می‌دهی

ای چو جدّ اطهرت شمس هدی            درد ما هـسـتـیم ای دسـتـت دوا
حـرز تـو سُـکّـان امـن هـر بـلا            کرده نـامت کـارِ لاحـول و ولا

گر کمی از لطـفـتان معـنا شود
قـطره از یـمن هـمان دریا شود

گـر گه ما مسـتـیم از پـیـمانه‌ات            کـفـر ایـمـان شد اگر از دانه‌ات
دست مافوقی است در کاشانه‌ات            چون رضا گردیده خانِ خانه‌ات

کاسه و دست دل و باب المـراد
یـا تـقـی و یـا مـحـمـد یـا جـواد

آنکه تا کویت خیالش رفته است            داده‌ای بـال و وبالش رفته است
هرکه در راه تو مالش رفته است            از حریمت رزق سالش رفته است

آنقـدر کرده رضایت بر تو نـاز
پرچمت بر طوس شد در اهتزار

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای حجره‌ات غریب‌ترین جای این جهان            در قتلگاهت، آه کسی نیست روضه‌خوان

جز مادری جوان که ز جان آه می‌کشد            هنگـام دست و پا زدنت با قـدی کـمان


بغـداد شد مـدیـنـه و مـردی که باز هـم            در خـانه‌اش ز کـیـنه هـمخانه داد جان

جعده است اُمّ فضل و تو هم مجتبی ولی            آن پست‌تر از این و تو مظلوم‌تر از آن

آه از تـنـی که زیـر شـررهـای آفـتـاب            پوشـیـده بود پیکـرش از نیـزه و سنان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آنـقدر بی‌کسی که به دسـتور هـمسرت            مشتی کنیز مست که رقاص و شادمان

با سـوز نـاله‌هـای تو بر طبـل می‌زنند            تـا نـشـنـونـد داد دلـت را در آن مـیـان

انقدر بی کسی که تنت را کشان کشان            دادنــد روی بـام بـه دسـتــان آســمــان

امـا بـرای ایـنـکـه نـسـوزد تنت بـبـیـن            از مـشــهــد آمـدنـد تـمــام کـبــوتــران

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از همان روز ولادت قلبِ مضطر داشتی            بین چشمت چشمه‌ای از حوضِ کوثر داشتی

مشت را بر خاک، می‌کوبیدی و می‌سوختی            هر زمان که روضۀ جانسوزِ مادر داشتی


در سرت رویای روزِ انتقامی سخت بود            محشری سوزان به ذهنت قبلِ محشر داشتی

روزگارت می‌گذشت و غصه‌هایت کم نشد            بر دلت غم روی غم‌های مکرر داشتی

بین شهری که پُر از دشمن پُر از خونخوار بود            لااقل در خانه‌ات ای کاش، سنگر داشتی

خانه آزادی‌ست؛ وقتی شهر، زندان می‌شود            تو ولی در خانه زندان بانِ دیگر داشتی

روی خاکِ حجره‌ات مظلوم، گیر آوردنت            در کنارت کاش، خواهر یا برادر داشتی

تشنه جان دادی دم آخـر شبـیه جدّ خود            مثل او آیا به حنجر زخمِ خنجر داشتی؟!

قتلگاهت خانه‌ات شد؛ همسرت هم قاتلت            حجره شد گودالت اما باز هم سر داشتی!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

همسرت می‌ریخت، روی خاکِ حجره آب را            لحظه‌ای که جای لب‌ها دیده‌‌ای تر داشتی

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

ای که سر از فضل و کـرَم بی انتهایی            دارالامـــان و کــعـــبــۀ اهــلِ ولایــی

ایران گـلستان گشته از یمنِ حضورت            از لطف و احسانِ تو و از فیضِ نورت


شـد بــارگــاهِ تـو زیــارتــگــاهِ عــالــم            گـردیـده سـقـاخـانه‌ات هـم دوشِ زمزم

پایِ ضریحت سجـده گاهِ جبـرئیل است            مدح و ثـنـاگـویت خـداونـدِ جـلیل است

قـبـرت مـطـافِ انـبـیـای ما سـلَـف شد            بیتُ االشٌرف را تهنیت گویش نجف شد

صحـن و سرایت شد پـنـاهِ اهلِ ایـمـان            با مـقـدمِ پـاکِ تـو شد ایـران گـلـسـتان

آن پـنـجـره فـولادِ تـو دارالـشـفـا است            هم کعبه و هم زمزم و سعی و صفا است

شد مـرکزِ اجـلالِ تـو خـاکِ خـراسـان            شـد بـارگـاهت کـعـبۀ مـقـصودِ جانان!

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مقداد اصفهانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

سـلامٌ عــلـی سـیــد الـمــقـتـدی            علی ابن موسی الرضا المرتضی

شـهـنـشاه مُـلک سـیادت کـز او            شده نور حق در جهان بـرمـلا


امام مـبـیـن هـادی جـن و انـس            بـه مـــدحــش بــود آیــۀ انـّـمــا

بـه کــروبـیـان هــادی راه حق            بـه قـدّوسـیـان مـالـک و مـقـتدا

مـنـا از بـهـایـش گـرفـتــه بـهـا            صفـا از صـفـایش گرفـته صفا

صراط الـهـدی جـلـوۀ نور حق            بـه شـرع مـحـمـد بُـوَد رهـنـمـا

به مهرش دل و جان گرفتار کن            که مـهـرش بـود بِـه ز آب بـقـا

الا ای خراسان به خود ناز کن            که داری به خود لولوئی پُر بها

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محسن زعفرانیه نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شاید عـیار دل به خلوص قـدیم نیست            عـقـلم برای درک مقـامت فهـیم نیست

ریزه‌خـور مـرام تو هـستیم گر چه دل            لایـق برای نـوکـری این حـریم نیست


راهــم بــده کـه تـوبـه‌کـنـان بـاز آمـدم            نزد کـریم، هیچ خطایی عـظیم نیست!

افسوس می‌خورد دل بی‌تابِ من، چرا            در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست؟

افسوس می‌خورد که چرا چون کبوتران            در سایه‌سارِ گنبد زردت مقـیم نیست؟

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

به نام نـامیِ سلطان که در جلـوس آمد            نماز عشق بخوان، قـبله گاه طوس آمد

دعای نور بخوان، شمسِ وَالشموس آمد            بهـارِ مـونـسِ جـان، هـمدم نـفـوس آمد


دوبـاره پــارۀ قـلـب رســول پـیـدا شـد

عـزیز فـاطـمه، إبن البـتـول پـیـدا شـد

بگو به موسیِ عمران ز موسیِ جعفر            کلیم خواهی اگر، کن به بیت وحی نظر

بـیـا به دیـدن نـور دو چـشـم پـیـغـمـبر            ببـین چگـونه کـند از خدا سخن یکسر

زبـان گـشود و فـرمـود با صدای رسا

أنـابنُ مـکـه، أنابـنُ مـدیـنـه، نـام رضا

بــنــام نــامـیِ الله شــد گــواهِ صـریـح            أذان عـشق سُـراید به نغـمه های ملـیح

شهادتـین بگـوید چه با وقـار و فصیح            علیست وِرد زبانش، محمد است مدیح

همینکه صوت رسایش به حمد رافع شد

ز نور فاطمه نوری به عرش ساطع شد

چه با صفاست در آغوش گرم بابایش            نـشـسته نجـمه به لبخـند، در تماشایش

فـرشـته مـوج زنـد گِـرد قـدّ و بـالایش            تـمام اهـل حـرم نیـز مـحـو سـیـمـایش

ز روی اوست که بوسه مُدام میگیرند

همه به نوبت از آن لعل، کام میگیرند

مدیـنه خانه به خانه رضا رضا گویند            سخـن ز زادۀ موسای مصطـفی گویند

ز فرط شوق، همه مدح مرتضا گویند            ز نـسـل پـنجـمِ سلـطان کـربـلا گـویند

تمام شهر، چراغان ز مقـدم سبز است

دوباره سر درِ هر خانه پرچم سبز است

چه آشـناست ولیـعـهـدِ حـضرت کاظم            خداست بانیِ این فـتح و نصرت کاظم

رضـاسـت آیـنـه دار حـقـیـقـت کــاظـم            همانکه پارۀ قلب است و مُهجت کاظم

امام هشتم و محـبوب سرمد آمده است

بـدان کـه عـالـم آل مـحـمـد آمـده است

بـنـای دیـن خـدا را رضــا کـنـد احـیـا            سـتون ارض و سما را رضا کند احیا

به عـلـم و حلـم، ولا را رضا کند احیا            مسـیر کـرب و بلا را رضا کـند احـیا

به غمزه کاخ ستم را رضا کند ویران

چو پـای خویش رساند به خِـطّۀ ایران

حریم قـبـلۀ هـفـتم به خاک ایران است            سریر حجت هشتم در این خراسان است

خوشم که خیر و صلاحم بدست سلطان است            پناه شاه و گدا چیست، کنج ایوان است

مسیـر گم نشود، کعـبۀ هدف اینجاست

مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف اینجاست

به آسمانِ حریمش چه جای خورشید است            خدا به قلب رضا نور وحی تابید است

همان امام که بِالقوّه شرط توحید است            حدیث سلـسله بر این کـلام تأتـید است

خـوشـا بحـال قـدمگـاهِ شهر نیـشـابور

که شد امام رضـا مـاه شهـر نـیـشابور

چـقـدر عـشـق بـنـام رضـا خــدا دارد            چـقـدر گـفـتـنِ ذکـرِ رضـا صـفـا دارد

چــقــدر نــام امــام رئـــوف جــا دارد            چـقـدر حـضرت سلـطـان ما گدا دارد

کجـاست آنکه گـدایی کـند ز دربـارش

أبا لجـواد به جـود و سـخـا خـریـدارش

گِره به کارت اگر هست، یار ما اینجاست            بگو به اهل جهان حجّت خدا اینجاست

بیا به کشور ما، مشهد الرضا اینجاست            پنـاهـگـاه غـریـبـانِ مـبـتـلا ایـنجـاست

در این حـرم دل نـالان قـرار می‌گیرد

غـریب دسـت غـریب دیـار می‌گـیـرد

بگو به اهل یمن کشتی نجات رضاست            بگو به غزّه که حلّال مشکلات رضاست

بگو به سوریه که، علت حیات رضاست            بگو به اهل مـیانـمار آشنات رضاست

سلام بر تو کسِ بی‌کسان، امام رئوف

سـلام بر تو امام جـوان، امـام رئـوف

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ذکرِ یا ذَالکـَرم که یادَت هست            اِزدِحـامِ حـرم که یـادَت هـست

هِق هِق مـادرم که یادَت هست            این دو چشمِ ترم که یادَت هست


هـر کجـا روزگارِ مـن شده بَـد

بـسـتـه‌ام بــار وُ آمـدم مـشـهــد

حـرم تـو پـنـاهـگـاهِ مـن اسـت            مشهدَت مثلِ کـربلا وَطن است

یا رضا ذکرِ هر رَگِ بدن است            سائِـلَم، صاحِـبَم اَباالحَـسن است

یا اَبَـاالـجـودِ وَ الـکـَرم سلـطان

با تو ایران شده حـرم سـلـطان

تــو بــه ایـرانِ مـا صـفـا دادی            تو به این خـاک جـلـوه‌ها دادی

تو به مـا اذنِ روضـه را دادی            آخـرِ روضـه ... کـربـلا دادی

بــا نـگــاهِ تـو تــا خـدا رفــتــم

هـر شبِ جـمعـه کـربـلا رفـتـم

هر شبِ جمعه با قُعـود وُ قـیام            مـی‌کـنـم شـاهِ عـشـق را اِکـرام

رو به قـبـله به رویِ زانـوهـام            می‌دهـم بَر شهـیـدِ تـشـنه سلام

مُهر وُ امضاء که می‌رسد از طوس

یک شبِ جمعه می‌رسم پابوس

وقــتِ پــابــوسـیِّ امــامِ خـودم            مـی‌گـذارم مَـن احـتـرامِ خـودم

به خدا... پـیـش از سلامِ خودم            از تو گویم...به جایِ نامِ خودم

از تو می‌گـویم‌ اِی پنـاهِ شـرف

در حـریـمِ حسـین وُ شاهِ نجـف

اِی به دستِ تو سـرنـوشت من            از اضـافـه گِـلـَت سِـرشـتِ من

با تو زیـباست رویِ زشتِ من            حَـرمت یـا رضــا بهـشـتِ مـن

یک زیـارت برایِ من بِـنِـویس

ندبه در جمعـه‌هایِ من بِنـِویس

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مدینه غـرق هـیاهو؛ مدینه غرق خبر            خبر خبر که رسـیده دوباره فوق بشر

رسیده قـبلۀ خـورشـید و قـبله گاه قـمر            رسیده حضرت باران در این خجسته سحر


خبر خبر که بهار عطای ذوالمنن است

شب تـولد سلطان دین ابوالحسن است

بهشت می‌وزد امشب ز خاک کوی رضا            ملائکـنـد یکـایک به گـرد روی رضا

زدند خـیل فرشته می از سبـوی رضا            جهان معطر و خوشبو شده ز بوی رضا

چه نازنین پسری روی دامن موساست

که او مسیح مسیحای حضرت عیساست

به شوق مشهد او بیـقـرارم از این راه            به روی لب همه دم ذکر یارم از این راه

سر از بهشت رضا بر ندارم از این راه            به سینه دست ادب می‌گذارم از این راه

سـلام می‌دهـم و مـی‌شـوم مـسـافـر او

به اشک دیـده بـگـویـم که ضامن آهو

تو کیستی که جهان پُر شد از عنایت تو            که هست شـرط قـبولی دین ولایت تو

چنان گـرفـته جهان را تب کرامت تو            نـشـسـته بر دل فـیـروزه‌ها محـبت تو

تویی که کعبه به دور سر تو می‌گردد

به شـوق دور سـر مادر تـو می‌گـردد

در این هوای کرامت کرامت تو خوش است            خدا گواست که ما را زیارت تو خوش است

بر این مسافر خسته عنایت تو خوش است            دل رمیدۀ ما را ضمانت تو خوش است

بـیـا بیـا و کـرم کن که اربـعـین بروم

من از نجف به دم یا رضا رضا به حرم

 اگر چه روسـیهم دلخوشم تو را دارم            دلـی به شـوق حـریـم تـو مـبـتـلا دارم

غـریـبـه‌ام که فـقـط چون تو آشنا دارم            که با تو من نجف و با تو کـربلا دارم

تویی همان که حریمت پناه زائرهاست

همان که مشهد تو کعـبۀ مسافـرهاست

تو ضـامـنـی و دلـم شـد به راه آهـوها            تــویـی نـفــس نـفــس و آه آه آهــوهــا

نـوشـتـه در صـفـحـات نـگــاه آهـوهـا            تـو آمـدی و شـدی جـان پـنـاه آهــوهـا

تو ای جـمـال خـدا و عـلی مـیانۀ قاب

دل رمـیـدۀ مـا را چـو آهـوان دریـاب

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا علیه السلام از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد علیه السلام در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق علیه السلام در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا علیه السلام ترکیبی از این چند روایت باشد  دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲ البته شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۲۸۵ روایتی از پناه بردن یک آهو به حرم و مرقد امام رضا علیه السلام نقل کرده است که مدت ها بعد از شهادت ایشان رخ داده استِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تو ضـامـنـی و دلـم شـد به راه آهـوها            تــویـی نـفــس نـفــس و آه آه آهــوهــا

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

روزی که نام عـشق بـازان را نوشتـند            این قوم را مجـنون، تو را لیلا نوشتند
آنـگـاه مُـلـکِ عـاشـقی تـقـسـیـم کردند            این سـرزمین را مـالِ تو آقـا نـوشـتـند


زهرا به هر سویی، سفیری را فرستاد            نام تو را صد شـکـر سـهـم ما نوشـتند
ایران چه کم دارد؟ دیار اهل بیت است            یک سو علی، یک سوی آن زهرا نوشتند
این سرزمین را از همان اول خریـدند            مـدیــون خـانــوادۀ مـوسـی نـوشـتـنــد
با حُبِّ تو هر شیعه‌ای « اثنی عشر» شد            یـعـنی کـنـار نـامـتان « الا » نوشـتـنـد
از بـعـد آنـکـه ضـامـن آهـو شـدی تـو            عــشــاق را آوارۀ صـحــرا نـوشـتــنـد
تا عکـس تو در چـشم های آهـو افـتـاد            در زیر ابـرویش دو تا شـهلا نوشـتـند

تـو سـفـره دار عـالـمی مشکـل گشایی
آقای ما سلـطان علی مـوسی الرضایی

اشکی چکید و باب صحبت با تو وا شد            نـاگـاه دیـدم صحـن تو عـرشِ خـدا شد
آنـقـدر وا کـردی گـره از کــار مــردم            تـا پـنـجـره فــولاد تـو دارالـشـفــا شـد
اصـلاً نـمـی‌دانـم زِ کِـیْ بُـردی دلـم را            اصلاً چـگـونه این دلـم جـای شـمـا شد
یک نیـمه شب افـتاد راهم در حـریمت            دیگـر نـمی‌دانـم که با حـالـم چـه‌ها شد
من اولـین باری که بـوسـیدم ضریحت            از داغـی آن بـوسـه قـلـبـم مـبـتـلا شـد
تــا آمـــدم لـب وا کــنــم آقـــا … آقــا            آمـد نـدا بـرخــیـز حــاجـاتـت روا شـد
پای ضریحت عاشقی با گریه می‌گفت            در این حـرم امضا بـرات کـربـلا شـد

غیراز تو من با هیچ کس کاری ندارم
اصـلاً بــدون تــو خــریــداری نــدارم

تـا روبــروی گــنــبــد تــو ایــســتــادم            دار و نــدارم را هـمــه نــذر تــو دادم
با چـشـم گـریـان راه افـتـادم به سویت            یک لحـظـه دیـدم بر درِ بـاب الجـوادم
اذن دخــولـم اشـک هـای دیــده‌ام شــد            صورت به خاک گـرم صحن تو نهادم
احـسـاس کردم بین آغـوش تو هـسـتـم            مـانـنـد طـفــل گـم شـده از پــا فــتــادم
دلـشـوره‌هـایـم را خــودت آرام کـردی            دسـتـان پُـر مـهـر تو تسـکـین الـفـؤادم
کُـلِّ زیـارت نـامـه‌ام شد عـشـق بـازی            گفـتم: غـلامـم، نوکـرم، من خانه زادم
گـفـتم که یک دنـیا برایت حـرف دارم            اما ببـخـش زین جـمـلـه‌های بی سـوادم

بی قـیـمـتـم امـا گـرفــتــار تـو هـسـتـم
با دست خـالی بر سـر راهـت نـشـستم

آقـا مـنـم مـن، مـرغ بـی بـال و پـر تـو            بـا دسـت خـالی آمـدم در مـحـضـر تو
از دل دعـا کردم که از عـزّت نیـُفـتی            خـالـی نــبـاشـد از گــدا دُور و بـر تـو
سلطان گـدای ریـزه خـور بسـیار دارد            نـامـم شـده جـزوِ سـیـاهی لـشـکـر تـو
روزیِ مـا را از هـمـان اول خــدا داد            دست تـو و دست کـریـمه خـواهـر تـو
دلـــشـــورۀ مـــاه مـــحـــرم دارم آقـــا            چون قـول دادم من به زهـرا مـادر تو
ایـران مـا زان روز شـد وادیِّ گــریـه            کـه آشــنـا گـردیـد بـا چــشــمِ تــر تــو

در سینه ما کوهی از اندوه و غم ریخت
« یابن شبیب » تو دلِ ما را بِهَم ریخت

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

از بـعـد آنـکـه ضـامـن آهـو شـدی تـو            عــشــاق را آوارۀ صـحــرا نـوشـتــنـد

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

گـفـتم که یک دنـیا برایت حـرف دارم            اما ببخشش زین جـمله‌های بی سـوادم

روزیِ مـا را از هـمـان اول خــدا داد            دسـت تـو دست کـریـمـه خـواهـر تـو

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

قطعاً خدا می‌خواست تا جانان تو باشی            تا هـشـتـمـیـن آئـیـنـۀ قـرآن تـو بـاشـی
هرکس تو را دارد یقین اهلِ نجات است            گویا خدا می‌خواست که میزان تو باشی


ای قـبـلـۀ هـفــتـم... امــامِ مـهــربـانـی            بهتر که بر سرهای ما سامان تو باشی
مثلِ کـویری خـشکم و لب تشـنه هـستم            آیـا شـود مـولای من، بـاران تو بـاشی
مـثـلِ رعـیّـت آمــدم بــهــرِ غـــلامــی            حق خواسته تا بر همه سلطان تو باشی
این کـشورِ ما بـیـمه‌ات باشد رضا جان            پـشـت و پـنـاهِ مـردمِ ایـران تـو بـاشـی

جانها فدایِ نامِ زیبایت که عـشق است
دارم سری در زیرِ پاهایت که عشق است

خـاکـی شـدم، بـال و پـرم را قـوّتـی ده            بهرِ سخـن گـفـتن به طبـعـم قـدرتی ده
نزدیک‌تر کـن نوکـرت را بر حـریمت            بـهــر گــدایـیِ درت یـک هــمّـتــی ده
بی‌دست و پـایم، بی‌کـسم، بی‌هـمزبـانم            بـا صـیـقـلـی دادن دلـم را قــیـمـتـی ده
ایـرانـی‌ام از نـسـلِ سـلـمــانِ مـحــمّــد            نسبت به خود مانند سلمان غـیـرتی ده
مـانـند مـومی بـینِ دسـتـانِ تـو هـسـتـم            لطـفـی کن و بر قـلبِ زارم حـالـتی ده
من آبـرویـم را به دسـتِ خـویش بـردم            ای ضـامـنِ بـی آبــروهــا! عــزّتـی ده

شـد قـبـلـۀ من تـا ابــد گـنـبــد طـلایـت
سلطان علی موسی الرضا جانم فدایت

گرچه که از قلبم همه عشق و صفا رفت            با گفتنِ یک یا رضا، جرم و خطا رفت
خـیـلی دلـم گـرم است آقـا بر نـگـاهت            با گـوشۀ چـشـمت تـمامِ غـصّه‌ها رفت
بـا نــامِ زیــبـایـت امــامِ هــشـتــمـیــنـم            دل تا نجف تا محضرِ ایوان طلا رفت
از پـنـجـره فـولادِ تـو دیـدم کـه صـدها            زائـر ز مشـهـد تا حـریـمِ کـربـلا رفت
آقا بهـشتِ ماست این صحن و سرایت            با هر قَدَم در صحنِ تو دل تا خدا رفت

مـن در تـو می‌بـیـنـم عـلی مـرتـضا را
در قـلـب‌ها تـرسـیـم کـردی کـربـلا را

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

قسم به دیـدۀ یعـقـوب و بوی پیـرهـنی            قسم به شوق اویس و به جذبه‌ای یمنی
قسم به برقِ دو چشمی حسینی و حسنی            « قسم به وعدۀ شیرینِ مَن یَمُت یَـرَنی


که ایـسـتاده بـمـیـرم به احـتـرام عـلـی
علی امـام من است و منم غلام علی»

فقـط علی‌ست که باید خود انتخاب کند            مـرا بـنـا کـنـد او یا مـرا خـراب کـنـد
«به ذرّه گر نـظـر لطف بـوتـراب کند            به آسـمـان رود و کـار آفـتــاب کـنـد»

علیست نعرۀ طـوفـانی‌ام خدا را شُکر
رسـیـد امـامِ خـراسانی‌ام خدا را شُکر

مرا کـشـانـد قـراری هـزار شُـکـر آقـا            مرا رسـانـد قـطـاری هـزار شُـکـر آقا
رسـیـده‌ام پِیِ کـاری هـزار شُـکـر آقـا            دوباره این حـرم آری هزار شُـکـر آقا

رسـیـده‌ام بـتـکـانی مرا زِ غـیـرِ رضا
رسیده‌ام که شوم عاقـبت به خیرِ رضا

در این شلوغیِ زائر یک آشنا کافی‌ست            در این هجومِ ملائک همین دعا کافی‌ست
برای این همه غم یک رضا رضا کافی‌ست            بـرای اذن دخـولم سـلامِ ما کـافـی‌ست

کـه الـسـلامُ عـلـی: یـابـنَ فـاطـمـه آقـا
کـه یـا امــام رضـا یـابـن فـاطـمـه آقـا

مـیـانِ آیـنـه‌کـاری و شـمـسـه کاری‌ها            مـیـان این هـمـه خـادم مـیـان زاری‌ها
کـنـارِ زمـزمـه‌هـا در جـوارِ قـاری‌هـا            رسـیـده‌ام پس از این ثـانـیه شماری‌ها

میان ایـنهـمـه گـیـرم که آخـری بـاشـم
چه می‌شود که برایِ تو”حِمیَری “باشم

اگـر نـبـود درِ ایـن حــرم پــنـاه نـبـود            برای شـانـۀ ما هـیـچ تـکـیـه‌گـاه نـبـود
اگـر نـبـود عـلـی کـعـبـه قـبـله‌گاه نبود            اگر نـبـود رضـا دل که روبـراه نـبـود

هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت
اگر نبود رضا این گـدا کـجا را داشت

رسـیـده‌ام بـرسـانـی مـرا بـه مـیـقـاتت            مــرا بِـبَـر مـلـکـوتـت بِـبَـر مـلاقـاتـت
بِـبَـر کــنـار خــدا تـا ظـهــورِ آیــاتـت            مـرا شـراب کن از مـسـتـیِ مـنـاجاتت

پَرَستشی که مدام است خدا پرستیِ ماست
شبی‌که صبح ندارد سیاه مستی ماست

شبی‌که اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد            شبی‌که از روی ویلچر بلند شد آن مرد
شبی‌که از سرطانش خلاص شد بی‌درد            شـبی‌که دخـترکی لال تا زبـان وا کرد

به گریه گفت پـدر نامِ مـادرش بُردی؟
چرا شکـایتِ آقا به خـواهـرش بردی؟

شبـی که بـاز بـرای گـدایـی آمـده بـود            دوبـاره پیـش تو آن روستایی آمده بود
شبی که بعد دو ماه از جدایی آمده بود            که رفت مشهـدی و کربلایی آمده بود

رسیـد و گـفت که سر زیر دِین آوردم
سـلامـی از حــرمـیـن حـسـیــن آوردم

اگر زِ گرمیِ ما دشتِ سیستان گرم است            اگر خلیج و خزر یا که سیرجان گرم است
که پشت خاکم از این خاکِ آستان گرم است            هزار شُکر تو هستی که پشتمان گرم است

چه غم که سید ما سیدی خراسانی‌ست
و این فلات پُر از قـاسـمِ سلیـمانی‌ست

بگو به بانگِ مگس این عقابِ الوند است            که این دیـار پُـر از قـلـۀ دمـاوند است
رضاست آنکه بر این خاک سایه افکنده‌است            بگو به آلِ سعـود و یهـود بازنده‌ است

بگـو به دشمنِ ایران مـکـن خیالِ دگر
قرار ما همه تا بیست و چار سالِ دگر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع و پرهیز از کج تابی شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پَرَستشی که مدام است می‌ پرستیِ ماست           شبی‌که صبح ندارد سیاه مستی ماست